♥من زنم...!
من زنم...با دستهایی که دیگر دلخوش النگوهایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد...
من زنم...و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو.
می دانی؟
دردآور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی،قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند.
دردم می آید...باید لباسم را به میزان ایمان شما تنظیم کنم.
دردم می آید...ژست روشن فکریت تنها برای دختران غریبه است،به خواهر و مادر خود که میرسی،قیصر و غیرتی می شوی!
دردم می آید...در تخت خواب با تمام عقیده هایم موافقی ولی صبح ها از دنده دیگری از خواب بیدار می شوی،تمام حرفهایت عوض می شود.
دردم می آید نمیفهمی تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است.حیف که فاحشه مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است!
من محتاج درک شدن نیستم.
دردم می آید خر فرض شوم...
آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری و هر بار که آزادیم را محدود میکنی،میگویی من به تو اطمینان دارم،جامعه خراب است
،نسل تو هم که مسئول خرابی هایش نبود.
میدانی؟
دلم از مادرهایمان می گیرد!
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده...
خیانت نمی کردند...نه اینکه از زندگی رضایت داشتند،نه...خیانت هم شهامت می خواست.
نسل تو از مادرهایمان همه چیز را گرفت،جایش النگو داد...
مادرم از خدا میترسد...
از لقمه ی حرام میترسد...
از همه چیز میترسد...
تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است....
دردم می آید...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است.
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد،باز هم همین را میگویی؟
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه غیرت داری؟
دردم می آید...که به قول شما تمام زن های اطرافیان خرابند و آنهایی که نیستند هم فامیل های خودتان اند.
مادرت،اگر روزی جرات پیدا کردی ازش بپرس.
بیچاره سرخ می شود و جوابش را باور کن به خودش هم نمیدهد.
دردم می آید...از این همه بی کسی دردم می آید!!!
نظرات شما عزیزان:
براي اولين بار در ايران
تقديم به تمام مادران
http://rebuy.ir/madar.html
کلیککک کن دوستممم